خلاصه
در این مقاله بر اهمیت راهنمائی افراد و به ویژه دانشآموزان و دانشجویان، به منظور خودشناسی، تاکید شده و حاصل آن موفقیت فرد در زمینههای گوناگون زندگی تحصیلی، شغلی و زناشویی بشمار رفته است.پس از تعریف راهنمائی به فرآیند تصمیمگیری اشاره شده و تصمیمگیری درست تضمین کننده و موفقیت نسبی فرد در حیات اجتماعی او قلمداد گردیده است.به خاطر اهمیت تصمیمگیریهای تحصیلی به این سنخ از تصمیم گیریها توجه بیشتری مبذول گردیده و بر زمینه اضطرابهای ناشی از آنها پرتو افکنی شده است.تصمیمگیری درست نه تنها به رشد سازنده منجر میگردد بلکه امید به زندگی و موفقیت را نیز افزون میکند.سپس مساله موفقیت و شکست مورد بررسی قرار گرفته و برای اینکه مربیان و مشاوران در راهنمائیهای تحصیلی موفق باشند، کوشش شده است تا با استفاده از تجربههای مشاورهای و یافتههای پژوهش عوامل تعیین کننده موفقیت در دو گروه موفق و ناموفق تحلیل و در اختیار علاقمندان قرار گیرد.
مقدمه
در تعلیم و تربیت معمولا راهنمایی را بهجریان یاری دادن به فرد تا خویشتن و جهان خارج خود را بشناسد، تعریف کردهاند.شاید با اطمینان بتوان گفت فردی که
خود و دنیای بیرون از خود را بشناسد، خواهد توانست موثرتر، موفقتر و خوشحالتر زندگی کند، البته لازم است موضوع به گونهای ژرفتر مورد بررسی قرار گیرد و به این پرسشها، پاسخ داده شود که:آیا صرف شناخت خویشتن و جهان بیرون از خود، موفقیت فرد را تضمین میکند؟آیا موفقیت و کامیابی فرد در گرو چه انگیزهها و عوامل درونی و بیرونی است؟و آیا برای موفقیت شاخصهایی وجود دارد؟
از دیگر سو، در مسیر تکاملی تاریخ راهنمایی و مشاوره به مدلهای گوناگونی بر میخوریم که الگو و یا مدل تصمیمگیری از آن جمله است.یکی از فرضهای اساسی این الگو آن است که پدیده راهنمایی هنگامی رخ میدهد که شخص در روند تصمیمگیریهای خود در جستجوی کمک باشد.شرط تحقیق چنین راهنمایی آن است که مشاور از رشد همه جانبه مراجع خود در رسیدن به خود رهبری اطمینان داشته باشد، به دیگر سخن، تنها مراجعاتی که از سلامت روانی شایسته برخوردار باشند میتوانند راهنمایی شوند و به تصمیمگیری درست دست یابند.مهمترین تصمیمگیریهای فرد در سراسر زندگی عبارتند از:1) تصمیمگیری درباره تحصیل، 2)تصمیم گیریهای فرد درباره شغل، و 3)تصمیمگیری درباره انتخاب همسر.در هر کدام از این تصمیمگیریها شخص بر سر دو سلسله اختلاف و دو راهیها قرار میگیرد.اختلاف میان علاقهها و انگیزهها از یک سو، و اختلاف میان امکانها و استعدادهای موجود تحصیلی، شغلی، و زناشویی از دیگر سو.
در این دو راهیها و گذرگاههای زندگی هیچ کس نیست که از راهنمایی بینیاز باشد و چه بسا که تصمیم گیریهای درست و مناسب موجب رشد بیشتر و بهتر فرد گردند.از این سه گروهع تصمیمگیری عمده، تصمیم درباره تحصیل میتواند دو تصمیمگیری دیگر را سخت تحت تاثیر قرار دهد.به همین دلیل راهنمایی تحصیلی باید جایگاه والای خود را در نظام آموزش و پرورش حفظ کند و لازم است تا هنگامی که فرد در گردونه تحصیلات دبستانی، راهنمایی، دبیرستانی، و دانشگاهی قرار دارد، به موازات آموزش مهارتها و علوم، از خدمات راهنمایی تحصیلی نیز برخوردار گردد.
یکی از برجستهترین خدمات راهنمایی انجام مشاوره و مصاحبه با افراد است که چنانچه خوب انجام شود فرد را از بسیاری خدمات دیگر راهنمایی بینیاز میسازد. پژوهشهای گوناگون ثابت کردهاند که این گونه خدمات راهنمایی در هر یک از گروههای بهنجار و نابهنجار تفاوت بوجود میآورد و این تفاوت در جهت رشد و پیشرفت افراد میباشد.
با توجه به مطالب بالا، دائر بر اهمیت تصمیم گیری در رشد فرد، هم اکنون تعریف پیشین خود را از راهنمایی بدینسان کامل میکنیم:کمک کردن به فرد بدانگونه که فرد خویشتن و جهان بیرون از خود را بشناسد تا بتواند در زمینههای تحصیلی، شغلی، و زناشویی بهتر تصمیم بگیرد.
آشکار است که کمک کردن به فردی باید در یک فرآیند سالم و ضمن یک مشاوره، علمی صورت پذیرد تا به تصمیمگیری درست بیانجامد.شاید بتوان ادعا نمود که شاخص یک تصمیمگیری درست همانا موفقیت و کامیابی فرد در رسیدن به هدفی است که به خاطر آن تصمیمگیری شده است.
مشاوره-تصمیمگیری-موفقیت-تحصیل شغل همسر گزینی
فرآیند تصمیمگیری
انسان در هر یک از زمینههای تحصیلی، شغلی، و همسر گزینی با مساله گزینش و انتخاب روبرو میباشد و چنانچه در این انتخابهای بسیار مهم زندگی راه خطا برود و تصمیمی نادرست اتخاذ کند، بطور مسلم زندگی او دچار آشفتگی و پریشانی میگردد. هنگامی که موردی از انتخاب را بر دیگر موارد ترتجیح میدهیم به یک آرامش نسبی میرسیم و زمانی که دچار دو دلی میشویم آرامش خود را از دست میدهیم و با انواع تنشها روبرو میگردیم.بروز این ناآرامی و تنش معلول از دست دادن ایمنی در ما است و در چنین اوضاع و احوالی است که نیاز به مشاوره داریم و به این بدان معنی است که خواستار آنیم تا با کسی سخن بگوئیم تا ا و آرامش را به ما باز گرداند و در امر انتخاب یاریمان کند.به دیگر سخن، فرد برای ارضای نیاز خود به ایمنی و برای تصمیمگیری به هنگام تردید به مشاوره رو میآورد.ظ شاید یکی از ادله روی آوردن افراد به روشهائی مانند درد دل کردن، گفتگو کردن، و حتی مراجعه به فال گیران، و مانند آن، این باشد که فرد بر آن است تا تردید و دو دلیها را از خود جدا سازد و آرامش خود را باز یابد.هر چند این روشها موجب رفع خطر و ناایمنی از فرد نمیشوند ولی به گونهای موقت و ذهنی میتوانند نوعی احساس ایمنی در فرد به وجود آورند.آشکار است هر چه میزان ایمان و باور شخص به مشاور زیادتر باشد، زودتر از دو دلی بیرون میآید و از میزان تردید در تصمیم گیریهای او کاسته میشود.در
یک مشاوره درست، فرد برای رایزنی نسبت به تصمیم خود با شخصی که تجربه و تخصیص دارد مشکل خود را میان میگذارد.هر اندازه که مشاوره دلیلهای محکمتر ارائه نماید و هر اندازه که گفتههایش بر حقایق و واقعیات ملموس استوار باشد، مراجع آسودهتر و در تصمیمگیری راسختر میگردد.
احتمالا بیشتر مردم در روبرو شدن با دشواریها و تصمیم درباره، مسائل مهم زندگی سادهترین راه را در آن میدانند که با شخص مورد اعتماد خود گفتگو کنند و ناخودآگاه خواستار آن باشند که حل مشکل خود را بر عهده او بگذارند و پاسخی که خشنودی و اطمینان آنها را تامین کند دریافت دارند.پارهای از مردم نیز در برخورد با دشواریها در صدد بر میآیند تا از راه حلهای منطقی و عقلی بهره جویند و در این باره با صاحبان اندیشه و خرد نیز به مشاوره بپردازند.
از جمله تصمیمگیریهای مهم در زندگی فرد تصمیمگیری درباره تحصیل و انتخاب رشته است که میتواند موجب بروز نگرانی و اضطراب در دانشآموزان و دانشجویان گردد هر دانشآموز از نخستین سالهای تحصیل در دوره آموزش دبستانی در معرض شکست یا موفقیت قرار میگیرد و شاهد رقابتهای میان گروهی، فشار خانواده، و سخت گیریهای نظام آموزشی میباشد.هنوز سالهای کودکی به پایان نرسیدهاند که دوره راهنمایی با پیچیدهتر شدن درسها، گوناگونی موضوعات، و تعدد معلمان و احتمالا سخت گیریهای پارهای از آنان چهره خود را چنان به نوجوانان مینمایاند که لذت مطالعه و دانش دوستی را در او تا حد قابل ملاحظهای پایین میآورد.در پایان این دوره است که بحران بلوغ از راه میرسد و مزید بر دیگر دشواریها و اضطرابها میگردد.بحران بلوغ هنوز به پشت سر گذاشته نشده است که درسهای دبیرستانی و انتخاب رشته رخ مینمایاند و دانش آموزانی که هنوز با زندگی و مسئولیتهای آن تجربه چندانی ندارند باید یا خود را برای راه یافتن به دانشگاه و مسابقه سراسری آماده سازند و یا آنکه آماده کار و انجام خدمت نظام وظیفه شوند.طبیعی است که همه فارغ التحصیلان دبیرستانها نه میتوانند و نه لازم است که وارد دانشگاه شوند.
درست در سالهای نخستین جوانی اضطراب ورود به دانشگاه و یا دنیای کار سراسر وجود جوانان را فرا میگیرد.آنها ناگزیرند تا این اضطراب را از خود دور کنند و به اطمینان و آرامش دلخواه دست یابند.رفته رفته که جوانان، اعم از اینکه یا به تحصیل و
یا به کار مشغول شوند، فکر انتخاب همسر آینده و تشکیل خانواده در پیش روی آنان قرار میگیرد.روشن است که تصمیمگیری درست تاثیر بسزائی در فرآیند رشد و بالندگی فرد دارد و بدیهی است که کشف توانائیها و استعدادهای گوناگون فرد توسط خود او کار چندان آسانی نیست و از این رو راهنمایی وی برای شکوفائی آن توانائیها و استعدادها امری ضرور بنظر میرسد.درست است که فرد در فرآیند مبارزه با سختیها ورزیده میگردد اما این فرآیند بخاطر احتمال شکست و عدم موفقیت که همواره بهمراه دارد نگران کننده میباشد زیرا فرد با یک سلسله از کششها و گریزها روبرو میگردد و متوجه میشود که موفقیتها آسان بدست نمیآیند.از سوی دیگر امکان دسترسی به موفقیت برای همه افراد یکسان نیست و گنجایش و مقاومت افراد متفاوت میباشد.
هر چند که یافتههای روانشناسی، و بخصوص یافتههای بدست آمده از روان سنجی و مشاوره، میتوانند به فرد یاری رسانند ولی تصمیمگیری درباره ادامه تحصیل و انتخاب رشته بر عهده خود او است.آزمونهای استعداد، پیشرفت تحصیلی، و هوش عمومی تا اندازه بسیاری میتوانند موفقیتهای آینده دانش آموز را در زمینههای تحصیل و شغل پیش بینی کنند، اما موفق شدن فرد در جامعه تابع عوامل گوناگون دیگر است.شرایط زندگی خانوادگی، نوسانهای اقتصادی-اجتماعی، و پایگاه طبقاتی فرد همگی دست به دست یکدیگر میدهند و راه موفقیت و کامیابی شخص را آسان یا دشوار میسازند.در یک جامعه صنعتی و پر رقابت اضطراب و بیاطمینانی رو به تزایدند و فرد از هر سو خود را در محاصره دشواریها میبیند و راه پیشرفتهای اجتماعی و اقتصادی را سهمگین مییابد.
طبیعی است که در چنین اوضاع و احوالی فرد نیازمند کمک است، کمکی که بر پایههای حقایق علمی از یک سو، و آگاهی و تجربه و همدلی مشاور از دیگر سو، استوار باشد. یک مشاور که دارای چنین ویژه گیهائی باشد، مراجع را نسبت به نقاط قوت و ضعف او آگاه میسازد و به او کمک میکند تا به خود شناسی، که کلید خوشبختی است، دست یابد، از خود انتظاری بیش از امکانات و توانائیهای خویش نداشته باشد، و در شکستهای احتمالی همواره دیگران را مقصر نشمارد.مشاور به فرد کمک میکند تا اضطراب را از طریق خودشناسی و پذیرش خود کاهش دهد و بعکس بر اطمینان، ایمنی، و آرامش بیفزاید.چنین فردی حتی اگر در فرآیند تصمیم گیری با شکست روبرو شود هرگز از خویشتن فرار نمیکند، به خود دشمنی نمیورزد، از خود سرزنشی میپرهیزد، مسئولیت شکست خود را بر دوش دیگران نمینهد، و بالاخره احساس گناه نمیکند و قادر است تا بر اساس گسترش توانائیهای دیگر
خود موفقیت و کامیابی خویشتن را در جاهای دیگر بجوید و سرانجام به اطمینان مورد نیاز برسد.چنین فردی آرامش را در درون خود باز مییابد و اضطراب از وجودش رخت بر میبندد:هنگامی خود موفقیت و کامیابی خویشتن را در جاهای دیگر بجوید و سرانجام به اطمینان مورد نیاز برسد.چنین فردی آرامش را در درون خود باز مییابد و اضطراب از وجودش رخت بر میبندد.هنگامی که اضطراب از در بیرون رود، امید از پنجره وارد میشود.اریک فروم میگوید:امیدوار بودن شرط اساسی انسان بودن است-اگر انسان امید خود را از دست بدهد-چه بداند و چه نداند-به دروازههای جهنم قدم نهاده و انسانیت خود را پشت سرگذاشته است. 2 یکی از صفات برجسته، مشاور خوب آن است که در مراجع خود امید بیآفریند.امیدی که بر پایه واقعیتها، استعدادها، و شرایط موجود مراجع استوار باشد و نه امید واهی که زاده تخیل محض بوده و از عالم پندار سرچشمه گرفته باشد.با فراهم کردن امکانهای مناسب و شرایط مطلوب و نیز یاری رساندن به مراجع میتوان امید واقعی را در دل او رشد داد تا خود انگیزه لازم را در خویشتن خویش فراهم آورد و بسوی کامیابی و موفقیت گام بردارد.
شاخصهای موفقیت و شکست
بر اساس تجزیه و تحلیل راهنمایی و خدمات مربوط به آن میتوان بدین نتیجهگیری رسید که در فرآیند تصمیمگیری و با کمک مشاوری دانا و آگاه، مراجع میتواند به خود شناسی بپردازد و بر پایه توانائیهای خود به موفقیتهای تحصیلی، شغلی، و زناشویی رهنمون شود.تصمیمگیری هنگامی به موفقیت و کامیابی منجر میشود که فرد به انتخابهای درستی دست بزند.اکنون این پرسش بنیانی پیش میآید که شاخصها ومعیارهای موفقیت چیست؟ آیا اصولا شاخص یا شاخصهایی در این باره وجود دارد؟آیا آنچه برای یک شخص موفقیت است، میتواند برای دیگری نیز موفقیت باشد؟پیوند موفقیت با خوشبختی چیست؟آیا خوشبختی یک امر ذهنی است که هر فرد به نسبت تصورها، باورها و نگرشهای خود میتواند آن را به دست آورد؟آیا میتوان تعریف جامع و مانعی از موفقیت به دست داد بدانسان که مورد توافق همگان باشد؟
در روان شناسیموفقیت به پاسخ یا عملی گفته میشود که به گونهای مستقیم به هدف برسد، یا گام قطعی است که به جانب آن برداشته میشود. 3 در تعلیم و تربیت و در موقعیتهای تحصیلی میتوان گفتموفقیت آن میزان یا درجه از کارآیی است که فرد تبه فراخور توانائیهایش به رضایت ناشی از پیشرفتهای خود رسیده باشد. 4 کلاسمیر و گودوین دانشآموزی را سر آمد مینامند که در اغلب دروس علمی پیشرفت داشته باشد، یا
بتوان درباره موفقیت آینده او چنین پیش بینی نمود.ترمن 5 در پژوهش دراز مدتی که روی دانش آموزان سر آمد انجام داد، پس از آنکه آنان تحصیلات دانشگاهی خود را به پایان رسانیدند، و وارد زندگی شغلی و خانوادگی شده بودند از آنها پرسید:از نقطه نظر شما چه اموری باعث موفقیت در زندگی میشود؟از میان پاسخهایی که این دانشآموزان گذشته و بزرگسالان 35 تا 50 ساله بعدی داده بودند پاسخهای زیر دارای بیشترین فراوانیها بود:آنان موفقیتهای خود را در به ثمر رساندن هدفها، رضایت شغلی، احساس پیشرفت، ازدواج و زندگی راحت خانوادگی، درآمد کافی، سهیم شدن در پیشبرد دانش و رفاه بشری، و کمک به دیگران بر شمرده بودند. 6 رابرت هاپاک 7 در بحث خود درباره موفقیتهای شغلی و حرفهای بر این باور است که موفقیت فرد به توانائی او در انجام کاری که از وی انتظار میرود بستگی دارد و عواملی مانند تلاش:بخت 8 ، و شناختن افراد مطلع بر آن اثر میگذارند. 9 میدانیم که موفقیت برآیندی از توانائیهای گوناگون است که از یک سو توانائیهای جسمی، ذهنی، عاطفی و اجتماعی و از سوی دیگر عوامل برانگیزاننده مانند علاقه، پشتکار، و پاداش را در بر میگیرد.افزون بر این، خود موفقیت نیز میتواند به عنوان انگیزه به گونهای مستقل سبب موفقیتهای بعدی گردد و یا به عبارت دیگر موفقیت موفقیت ببار آورد.
در پژوهش بلود 10 بر روی داوطلبان مشاغل اکثریت آزمودنیهاموفقیت یا احساس موفقیترا جزو مهمترین پاداشهای شغلی خود بشمار آوردهاند.سایر پاسخها که فراوانی کمتری داشتند عبارت بودند از:احساس مسئولیت، فرصت برای رشد شخصی، جلب احترام جامعه و دوستان، کسب موفقیتهای شغلی و یا سازمانی، پاداش و امتیازات مالی، امنیت شغلی، رفاه شخصی و خانوادگی، و بالاخره، برخورداری از سرگرمیها یا فعالیتهای جنبی. 11 شاید بتوان گفت که علت بروز انگیزش پس از کسب موفقیت برای موفقیت بیشتر، احساس رضایت خاطر و شادی حاصل از موفقیت است که حرکتهای بعدی را در کسب موفقیتهای بیشتر موجب میشود.
اکنون باز میگردیم به موضوع تصمیمگیری و رابطه علمی آن با موفقیت تحصیلی. بدیهی است که موفقیت تحصیلی به نوبه خود میتواند زمینه ساز موفقیتهای شغلی و حرفهای از یک سو و تحکیم مبانی خانوادگی و تربیت فرزندان از سوی دیگر باشد.هر چند توانائیها، استعدادها، علائق و ویژگیهای شخصیتی هر فرد محصول و یا نتیجه برخورد متقابل وراثت و محیط اویند ولیکن خود فرد نیز در رشد کلی شخصیت و خویشتن سازی خویش نقش
مهمی را بازی میکند.انسان علی رغم آنکه در سراچه طبیعت به ارگانیسم خود وابسته بوده و در محیط اجتماعی پیچیدهای زندگی میکند، با این وجود او، برعکس جانداران، بر روی رشد خود نظارت قابل ملاحظهای میتواند داشته باشد.کلپاتریک 12 میگوید رشد در لحظههای تصمیمگیری اتفاق میافتدو اگر چنین است کمک کردن به افراد برای تصمیمگیری میتواند به رشد هر چه بیشتر آنان بیانجامد و افرادی که دارای شخصیتی سالم هستند، میتوانند در فرآیند رشد آنچه را که میتوانند و میخواهند بشوند، و قابلیتهای بالقوه خویش را بالفعل سازند.در اینجا است که اهمیت راهنمایی کردن افراد و کمک کردن به آنان در یک فضای مشاورهای اهمیت و ارزشمندی خود را برای شکوفا سازی انسانها آشکار میسازد.
هدف مشاور این است که با شناخت درست فرد به او یاری بخشد تا او سرنوشت خود را شکل دهد و سرانجام عضو موفق و مفیدی برای خود و جامعه گردد.این حقیقت که راهنمایی کردن دانشآموزان در تصمیمگیری و رشد آنان تاثیر بسزائی دارد، روز به روز آشکارتر میگردد و امروزه این حقیقت که برای رعایت تفاوتهای فردی آموزش دروس را نیز باید فردی ساخت طرفداران بیشتری پیدا کرده است. 13
همانگونه که در بالا اشاره شد موفقیت اشخاص در مجموع شرایط ویژهای رخ میدهد، که شاید مهمترین عامل تعیین کننده آن تصمیمگیریهای درست و به موقع باشد. بر پایه پژوهشهای یاد شده میتوان این عوامل تعیین کننده را به عنوان شاخصهای موفقیت قلمداد کرد.همچنین، بر پایه تجربههای مشاورهای و بالینی با افراد موفق و ناموفق، میتوان به تحلیلی متقن از این عوامل تعیین کننده رسید و لاجرم در روند مشاوره بخوبی از آنها بهره گرفت.
شاخصهای موفقیت
از بررسی اوراقآزمون جملههای ناتمام واتر، که با روش تصادفی از میان هزار پرونده راهنمایی یکصد نفر مراجعان زن و مرد در سنین مختلف در یک مرکز راهنمایی خانواده در تهران توسط نگارنده استخراج شد، ابتدا این اوراق توسط چهار داور به دو گروه افراد موفق و افراد ناموفق تقسیم و نوشتههای آنان مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. داوران که تحصیلات کارشناسی ارشد و دکتری را در رشتههای علوم تربیتی و روانشناسی گذرانیده بودند، میبایست با توجه به معیارهای موفقیت در زمینههای تحصیلی، شغل، و
ازدواج به بررسی محتوای آن نوشتهها بپردازند.داوران نه تنها موفقیت افراد در ادامه تحصیلات دانشگاهی و اشتغال بر اساس تحصیلات دانشگاهی و همسر گزینی و تشکیل خانواده را جزو ضوابط موفقیت بشمار آوردهاند، بلکه به نتایج برخی پژوهشها که توسط محققان دیگر انجام یافته و در این مقاله به آنها اشاره شده است نیز توجه داشتند.بدین سان دو فهرست از عوامل احتمالا موثر در موفقیت یا شکست افراد، تنظیم یافت.در زیر نتایج به دست آمده از این بررسی در چهار مجموعه الف، ب، ج، و د که نمایانگر ابعاد مهم تصمیمگیری افراد در حوزههای زندگی تحصیلی، شخصی، زناشویی، و شغلی میباشند، تقسیمبندی شدهاند.برای هر مجموعه.دو فهرست از عوامل احتمالا تعیین کننده موفقیت و شکست برای گروههای موفق و ناموفق آورده شده و متعاقب هر فهرست به نتایج پژوهشهای مربوط به آن مجموعه اشاره شده است.
الف-در زندگی تحصیلی:
گروه موفق 1-در کودکی و نوجوانی، در فعالیتهای مدرسه شرکت میجستهاند.
2-نمرههای ردی هرگز نگرفته و یا بندرت گرفتهاند.
3-احساس میکنند که از دیگر افراد گروه خود موفقتر بودهاند.
4-از موفقیتهای چندی در زمینههای درسی، ورزشی، هنری، و مسئولیتهای خانوادگی نام میبرند.
5-احساس میکنند که قدر و منزلت اجتماعی آنان از موفقیتهای تحصیلی و شغلی آنها ناشی شده است.
6-فکر میکنند کوششهای تحصیلی بهترین وسیله پیشرفت آنان بوده است.
7-درسهای علمی مدرسه برای آنان مشکل نبوده است
نظرات شما عزیزان: